1-لطفا خودتان را معرفی کنید
به نام خدا من مریم محمدی هستم فرزند عین اله محمدی متولد 1376 طارم، اصالتا از اهالی روستای هزارود و ساکن شهر آب بر.
تحصیلاتم را به ترتیب در مدرسه ابتدایی شهید سیاری،راهنمایی بعثت و دبیرستان فاطمیه آب بر گذراندم
2-شغل پدر و مادر شما چیست؟
پدرم دبیر و مادرم خانه دار هستند
3-چه کسی اولین بار به شما تبریک گفت؟
خانواده ام و اگر دقیق تر بگویم مادرم.
4- عکس العمل خانواده ی شما بعد از اعلام نتایج چه بود؟
طبیعتا خیلی خوشحال شدند
5-آیا انتظار کسب این رتبه را داشتید؟عامل موفقیت خود را چه چیز می دانید؟
شاید درست نباشد منی که هنوز در ابتدای راهم از عوامل موفقیت صحبت کنم اما چون سوال کردید و قرار است صادقانه جواب دهم می گویم.
از آنجایی که انتظارات انسان با گذر از هر پیچ زمان تغییر می کند جواب این سوال شما هم بله است و هم خیر.در سال اول دبیرستان بیشتر انتخاب رشته برایم مهم بود و هنوز به رتبه فکر نمی کردم. کارم دست و پنجه نرم کردن با مسائل ریاضی و ابیات ادبیات و تعریف های زیست شناسی بود تا بفهمم بیشتر تشنه ی کدامم یا دقیق تر:کدام بیشتر سیرابم می کند.وقتی وارد رشته ی ریاضی شدم علی رغم راهنمایی های جمعی از آشنایان دلسوز که رشته ی دیگری را به من توصیه می کردند مطمئن بودم رشته ای که وارد آن شده ام همان رشته ایست که برایش آفریده شده ام و این نیروی محرکه ی بزرگی بود؛وقتی عاشق کتابی باشی که در دست گرفته ای زیاد مطالعه کردن آن خسته ات نخواهد کرد . و این عشق به آموختن چیزی نبود که یک باره در من به وجود آمده باشد،دانه ای بود که خداوند در ازل در وجود همه ی ما انسان ها کاشت و تشکر می کنم از پدر و مادر عزیزم که آبیاری اش کردند و این باعث شد در همان کودکی از کتاب خواندن همان قدر لذت ببرم که از بازی های کودکانه.
برگردیم به سال دوم دبیرستان. آن وقت ها من به رتبه ی دو رقمی فکر نمی کردم چون بلند پرواز تر از آنی بودم که بتوانم به چیزی جز رتبه ی یک فکر کنم! گرچه در هر موفقیتی سهم تلاش و پشتکار بیشتر از عوامل محیطی است ولی نمی توان تاثیر محیط را نادیده گرفت.بهتر می دانم در این جا در کنار صحبت در مورد موفقیت در مورد عوامل عدم موفقیتم هم صحبت کنم. حال و هوای درس خواندن در طارم حال و هوای خاصی است. در مدارس ما در کنار اکسیژن،نا امیدی ،بی خیالی و عدم اعتماد به نفس هم تنفس می شود.کسی انتظار ندارد اتفاق خاصی بیفتد.گرچه در این میان پیدا می شوند معلمانی که نیتشان چیزی بالاتر از حقوق و تشویقی و این چیز هاست،کسانی که بی هیچ چشمداشتی خیلی بیشتر از آنی که موظف اند تلاش می کنند و همین ها اند که جامعه را جلو می برند.اگر هر کس در موقعیت خود همچین رفتاری داشت شاید الان وضعیت مان خیلی بهتر بود. من قصد ندارم به دنبال مقصر بگردم.قصد من این است که تغییری ایجاد کنیم، که دیدگاه ها و روش هایمان را اصلاح کنیم چون اگر قرار باشد تغییری ایجاد شود وقتش همین حالاست.
آموزش و پرورش طارم چند سال است طرح خیلی خوبی را اجرا می کند.هر سال در تاریخی که از قبل اعلام می کند دانش آموزان با معدل های بالا را از سراسر شهرستان در یک سالن جمع می کند . از آن ها یک آزمون چهار گزینه ای می گیرد که سوالات آن توسط معلمان خود شهرستان طرح می شود. این یک کار خوب و قابل تقدیر است و باعث می شود دانش آموزان خودشان را در مقابل دیگر رقیبانشان که هم کلاسی شان نیستند بسنجند و برای رقابتی بزرگ تر آماده شوند.اما این کار خوب و قابل تقدیر نیمه کاره می ماند وقتی شیوه ی تشویق ما برای نفرات برتر این باشد که فقط اسمشان را روی دیوار یکی از راهرو های مدرسه بزنیم! در واقع کسی که در آزمونی رتبه ی خوبی کسب می کند نیازی به تشویق یا جایزه ندارد،این کار برای آن است که دیگران مشتاق موفقیت های مشابه شوند و تلاششان را بیشتر کنند و وقتی همه تلاششان را بیشتر کنند همه موفق می شوند و وقتی همه موفق شوند شهرستانشان هم موفق می شود«و خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آن قوم خودشان را تغییر دهند»بگذریم...
در سال سوم دبیرستان هنوز هم آن بلند پروازی را داشتم اما چیز هایی از جمله عوامل محیطی باعث شد کمی حد توقعاتم را پایین بیاورم و در سال چهارم دبیرستان با توجه به نتایج آزمون های آزمایشی که در آن ها شرکت می کردم می دانستم که احتمال این که رتبه دو رقمی بیاورم بالاست.گرچه بعد از کنکور چون سطح سوالات بالاتر از انتظار من بود زیاد انتظار این رتبه را نداشتم اما وقتی سوالات آزمونی سخت است برای همه سخت است و این باعث شد نتیجه ی آخر تقریبا همانی باشد که قبل از کنکور حدس می زدم.
6-از چه تاریخی خود را برای کنکور آماده کردید؟روزی چند ساعت درس می خواندید؟
من در تمام دوران تحصیل سعی می کردم درس را خوب یاد بگیرم اما از وقتی که وارد دبیرستان شدم هر سال نسبت به سال قبل بیشتر درس می خواندم.البته درس خواندن جدی برای کنکور را از سال سوم دبیرستان شروع کردم و سال چهارم در روز های تعطیل 8 تا 12 ساعت و روز هایی که به مدرسه می رفتم 5 تا 8 ساعت درس می خواندم.
7-روزانه چند ساعت از وقت خود را به تلوزیون،اینترنت و مطالعه اختصاص می دادید؟
حد اکثر یک ساعت را با تلوزیون یا رایانه می گذراندم.به نظر من دو سال آخر ( مخصوصا سال آخر) زمان مناسبی برای مشغول شدن با این چیز ها نیست.
و در مورد مطالعه اگر منظور شما مطالعه ی غیر درسی است گاهی حدود پانزده دقیقه در روز بین درس خواندن کتاب دیگری می خواندم.
8-آیا از مراکز آموزشی استفاده کردید؟ چه قدر این مراکز را مفید و موثر می دانید؟
من از آزمون های آزمایشی بعضی موسسات استفاده می کردم و به دیگر دانش آموزان هم توصیه می کنم در صورتی که برایشان مقدور است از این آزمون ها استفاده کنند.
اما به دلیل کمبود امکانات و نبود کلاس های آموزشی مناسب خارج از مدرسه و کلاس های تست زنی در شهرمان نتوانستم از کلاس خاصی استفاده کنم.
9- قصد انتخاب کدام رشته و دانشگاه را دارید؟
به نظر من رشته از دانشگاه خیلی مهم تر است و در انتخاب رشته هم به رشته بیشتر از دانشگاه اهمیت دادم و رشته های برق و کامپیوتر را در اولویت های اول انتخاب کردم.
10-آیا با حذف کنکور موافقید؟
اگر قرار باشد چیز بهتری جای آن را بگیرد بله.
11-جمله ای که دوست دارید به داوطلبان کنکور 95 بگویید؟
خواستن توانستن نیست،خاستن توانستن است!
یعنی اگر هدفی دارید باید بلند شوید و تمام تلاشتان را بکنید چون خواستن اگر در کنار تلاش نباشد انسان را به جایی نمی رساند.گاهی برای هدف باید تلاش کرد و گاهی حتی باید جنگید.
12-آرزوی یک دانش آموز موفق؟
آرزو دارم هر سال جاده های تلاشمان آسفالت تر، پیاده رو های پشتکارمان بی چاله چوله تر، هوای حوصله هامان صاف تر و رتبه ی کنکوری هایمان بهتر شود.آمین!
تاريخ : ۱۳۹۴/۰۵/۲۶ | | نویسنده : سلمان ولیمحمدی |